برای ما افسوس دارد و برای او خوشحالی. روستازاده بی ادعا و با صلابت کرمانی بارها شهادت را از خدا خواسته بود، درست مثل التماس ماندگارش برای شهادت در کنار اروند رود، درست مثل راز و نیازی که به رب العالمین میگفت: «از خدا میخواهم هر چه سریعتر من را به خودش ملحق کند.» او بارها برای پایان زندگی اش شهادت طلب کرده بود تا به عنوان یکی از جاماندگان کاروان شهدا، درِ این باغ برایش گشوده شود. راستی اگر در بیماری یا رختخواب از دنیا میرفت، به جز او، حسرت مرگ عادی اش برای ما هم میماند؛ راستی مگر صیاد شیرازی به مرگ عادی از ما جدا شد؟ مگر شوشتری، محمدزاده، همدانی و خیلیهای دیگر در همین روزگار به آرزوی شهادتشان نرسیدند؟
با زندگی حاج قاسم
سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در شهرستان راور استان کرمان به دنیا آمد. خانواده سلیمانی را ۵ خواهر و برادر تشکیل میدهند. بزرگترین فرزند این خانواده یک خواهر شصت و چهارساله است. دوران ابتدایی را که به پایان رساند، زادگاه خود را ترک کرد و برای بنّایی، راهی کرمان شد. چندی بعد نیز به عنوان پیمانکار در سازمان آب این شهر مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. او هم زمان که در کرمان بود، مسئولیت نگهداری از برادرش (سهراب) و ۲ پسرخاله اش را نیز در یک اتاق اجارهای عهده دار بود. آن ایام، او در بخش اداری سازمان آب استان کرمان کار میکرد و مدتی بعد هم راهی بخش روابط عمومی شد. او در کنار کار، ورزش را هم جدی گرفته بود، در رشته کاراته فعالیت میکرد و در یک باشگاه بدن سازی، مربی بود. بعد از انقلاب و درست در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران به این نهاد انقلابی پیوست و در ابتدای جنگ، فرماندهی ۲ گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت. این گردانها در سال ۶۱ به لشکر ۴۱ ثارا... ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان میشد. او در طول سال های دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله، والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و تک شلمچه حضور مؤثر داشت. بعد از جنگ و به دلیل حضور مداوم در مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرار و باندهای موادمخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال ۱۳۷۶ از سوی رهبر معظم انقلاب عهده دار فرماندهی سپاه قدس شد. تقویت حزب ا... لبنان و گروههای مبارز فلسطینی که منجر به پیروزی نیروهای حزب ا... در جنگ سی و سه روزه شد، از جمله افتخارات او بود. حاج قاسم در سال ۱۳۸۹ با حکم رهبر معظم انقلاب با یک درجه ارتقا به درجه سرلشکری نائل آمد. با شروع توطئه جدید آمریکا و عربستان در عراق و سوریه، او در طول ۶ سال حضور، نقش بسیار برجستهای برای نابودی بساط تروریست های داعش و ممانعت از سقوط بغداد و دمشق بر عهده داشت. او یکی از محرکان اصلی تشکیل مدافعانی از جنس بسیج مردمی در سوریه و عراق بود و از پرتو این اتحاد بود که فاطمیون، زینبیون، حیدریون و... ایجاد شد.
با دوران جنگ حاج قاسم
در عملیات طریق القدس بود که مجروح شد. برای درمان او را به مشهد اعزام کردند. ترکشها به شکمش خورده بود و زیر قفسه سینه تا روی مثانه اش را باز کرده و سلامتی اش در وضعیت بدی قرار گرفته بود. تا حدود ۴۵ روز کسی نمیدانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی، پسر حجت الاسلام موحدی کرمانی، حاج قاسم را در مشهد پیدا و اعلام کرد در طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد (قائم) بستری است. پزشک حاج قاسم از منافقان بود و میخواست حاج قاسم را بکشد؛ به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی، حاج قاسم را شب دزدید، جایش را با ۲ مریض در طبقهای دیگر عوض کرد و به دکتر گفت قاسم را از اینجا بردند.
خواندن برشهایی از خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات کربلای ۵ که این روزها در سالگرد آن هستیم، خالی از لطف نیست: «یکی از پرخاطرهترین و مهمترین برگهای تاریخ پر افتخار جنگ برای مردم استان کرمان، عملیات کربلای ۵ است. شب وداع لشکریان ثارا... همه بودند. زندی، بینا، مشایخی، طیاری، عابدینی، محمدی پور، میرحسینی، دریجانی، تهامی، گرامی و... همه بودند. چراغها خاموش شد. همه دست در گردن هم انداخته بودند و وداع میکردند. شهید مشایخی گفت در همسایگی خانه ما، هم در سمت راست و هم سمت چپ، بچه یتیم بسیار هستند. من روی بازگشت به جیرفت را ندارم. تصمیم گرفته ام پاهای خود را ببندم که عقب نشینی نکنم. قصد شهادت دارم. آن روز گذشت. صبح روز بعد روی خاکریز داخل سیمهای خاردار یک صحنه تماشایی نظرم را جلب کرد. بالای سیمهای خاردار دستهای قطع شده و بدن های مطهر شهدا روی آب قرار داشت. جنازه حاج علی محمدی پور و علی عابدینی در کنار دژ زیر تیر بار دشمن روی زمین افتاده بود. بعد هم یکی پس از دیگری همه رفتند. وقتی از کانال ماهیگیری برگشتم، هیچ کس نمانده بود؛ انگار همه با تمام وجود برای رفتن تلاش داشتند. کربلای ۵ یک نبرد خونین بسیار مهم و سرنوشت ساز دفاع مقدس بود. دشمن باور نمیکرد ما بتوانیم به فاصله ۲ هفته از عملیات قبلی، بزرگترین عملیات تاریخ جنگ را اجرا کنیم. روز اول توانستیم بخش وسیعی را آزاد کنیم و با استفاده از امکانات دشمن خطوط دفاعی ایجاد کنیم. روز دوم، دشمن با توان نظامی وسیعی وارد میدان شد و شروع به پاتک نمود و روز سوم هر جنبندهای که از کانال عبور میکرد، میزدند. جنگ، جنگ تن به تن و نارنجک و تانک بود. کربلای ۵ در اوج این همه گرفتاریها و نابسامانیها و کمبود امکانات انجام شد.»
با عزت سردار و خفت دشمنان
اوایل آذر ۲ سال قبل بود؛ دقیقا دوم دسامبر ۲۰۱۷ که مایک پمپئو، رئیس آن زمان سازمان سیا، در سخنرانی همایش سالیانه امنیت ملی ریگان در کالیفرنیای جنوبی، اعتراف تلخی را بر زبان راند و گفت: «درباره رفتارهای ایران در عراق نامهای برای ژنرال سلیمانی نوشته ام، اما او نامه من را باز نکرده است.» و این نکتهای بود که حجت الاسلام محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری، نیز چندی بعد به آن اشاره کرد و گفت: «همین اواخر، زمانی که سردار سلیمانی در بوکمال بود، رئیس سازمان سیا به وسیله یکی از رابطان خود در منطقه، نامهای برای وی فرستاد، اما ایشان گفت: نامه تو را نمیگیرم و نمیخوانم و اصلا با این افراد صحبتی ندارم.».
اما رئیس سابق سازمان جاسوسی آمریکا و وزیر امور خارجه فعلی این کشور تنها کسی نبود که سر تعظیم مقابل شکوه سردار فرود میآورد؛ «دشمن شایسته»؛ این لفظی بود که ژنرال پترائوس، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و مدیرکل سابق سیا، درباره سپهبد سلیمانی به کار میبرد. او حدود ۲ سال پیش طی مصاحبهای به ویژگیهای منحصر به فرد رقیب قدرتمندش در غرب آسیا اشاره کرد و گفت: «قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام میدهد، اما این بازی طولانی است؛ پس اجازه دهید ببینیم حوادث چگونه به پیش میرود.»
باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا، نیز در سال ۲۰۱۴ و در دیدار با حیدرالعبادی، نخست وزیر سابق عراق گفته بود: «او دشمن من است، ولی من برای او احترام ویژهای قائل هستم.» جان کری، وزیر امور خارجه سابق این کشور، هم در یکی از دیدارهایش با ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، خطاب به او گفت که «برای یک بار هم شده مایلم قاسم سلیمانی را از نزدیک ببینم.» نشریه آمریکایی نیویورکر نیز در سال۹۲، به بررسی ویژگیهای فرمانده نیروی قدس سپاه از زبان مأموران سیا و مقامات عراقی پرداخت و با بیان اینکه سردار سلیمانی به ندرت صحبت میکند، وی را دارای یک کاریزمای نهفته دانست. جان ماگویر، افسر سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، در گزارش خود، سردار سلیمانی را قدرتمندترین عامل در خاورمیانه معرفی کرده بود. جان ماگویر اعلام کرده بود در نبرد القصیر که ۴ سال پیش در سوریه صورت گرفت و منجر به بازپس گیری شهر استراتژیک القصیر توسط ارتش سوریه شد و نقطه عطفی در جنگ بود، این سردار سلیمانی بود که مستقیم عملیات را فرماندهی میکرد و آن «پیروزی بزرگ» را رقم زد. دکستر فیلکینز، نویسنده مجله آمریکایی نیویورکر، هم در گزارش بیش از ۱۰ هزار کلمهای خود در معرفی این فرمانده ایرانی، به او لقب «فرمانده سایه ها» (Shadow Commander) یا «فرمانده پنهان» را داده بود. این لقب سپس بارها و بارها در رسانههای دیگر، از مجله آمریکایی آتلانتیک گرفته تا خبرگزاری فرانس۲۴ فرانسه و جاهای دیگر، تکرار شد تا بر نقش نسبتا پنهان قاسم سلیمانی به عنوان «فرمانده ایرانیای که دارد خاورمیانه را بازطراحی میکند» تأکید شود.
اما ماجرای نامه معروف سردار سلیمانی به وزیر جنگ سابق آمریکا چه بود؟ براساس یکی از معروفترین روایت ها، نامه سردار سلیمانی به وزیر دفاع آمریکا بعد از نامه اول و تهدید آمیز اوباما به رهبر معظم انقلاب نوشته شد. سازمان اداری پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده که از این میان، ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رئیس پنتاگون است. کمی بعد از نامه اوباما، نامهای از تمام این لایه های امنیتی، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرد و مستقیم، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار گرفت. ظاهر ساده نامه که هیچ نشانی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد، توجه وزیر را جلب کرد و وی، آن را از روی میز برداشت و خواند. بعد از خواندن این نامه بود که عرق سردی بر چهره پانتا نشست؛ یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران. نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رئیس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود؛ «اگر لازم باشد از این هم نزدیکتر خواهیم شد.»
حالا او با تمام افتخاراتش جاودانه شده است. سردار به آرزوی دیرینه اش رسیده و شهادت، پایان روزهای دفاع و نبردش شده است. ما مانده ایم و راهی که باید بعد از او ادامه دهیم، راهی که همچون او باید فارغ از دنیا باشد؛ راهی در مسیر عزت و شرافت.
۲۰ اسفند سال گذشته بود که رهبر معظم انقلاب برای سردار سلیمانی این گونه دعا کردند:
«ان شاءا... خدای متعال به ایشان اجر بدهد و تفضّل کند و زندگی ایشان را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد، البتّه نه حالا. هنوز سالها جمهوری اسلامی با ایشان کار دارد. امّا بالاخره آخرش ان شاءا... شهادت باشد.»